خلاصه داستان: ماجده که در یک خونواده فقیر بدنیا اومده، در زمینه روانشناسی تحصیل کرده اما از کارش راضی نیست. ماجده که بدنبال کمک کردن به دیگران و شفابخشی به اونهاست، زندگیش بعد از آشنایی با خونوادهی ایشیک به کلی تغییر پیدا میکنه. احمدی که تازه باهاش آشنا شده دیوانهوار عاشق ماجده میشه ولی ماجده تحت تاثیر کاظم، برادر بزرگتر احمد که ازش بعنوان موفقترین و عاقلترین مرد کشور یاد میشه، قرار میگیره و تنها مانعی که بین این حس دوطرفه وجود داره، متاهل بودن کاظمه…
خلاصه داستان: زندگی داعهان (چاعتای اولوسوی) که از دوران سربازی طولانی خود به خانه میآید، دیگر مانند زندگی قبلی او نیست. دختری که او عاشقش بود، آیدان بدون اینکه به او بگوید رفت و برادرش روزگار در دنیای تاریکی گرفتار شد. داستان تبدیل شدن داعهان به یک ظالم در زندگی را روایت می کند که ناگهان شخصیتش زیر و رو می شود…
خلاصه داستان: خلاصه داستان این سریال برگرفته از کتاب آیسگول چیچک اوغلو به همین نام است. آلیز که در روزی که به دنیا آمد مادرش را از دست داد، یک دختر جوان زیبا اما بسیار خودخواه است که توسط پدرش لوس شده و بزرگ شده است...
خلاصه داستان: در یکی از مناطق ثروتمند استانبول، در یک سایت بوتیکی که خدمتکاران و کارفرمایانش زندگیی درگیر و پیچیده دارند، در سریال بحث هم در مورد اختلاف چشمگیر بین بالا و پایین قرار دارد.
خلاصه داستان: این سریال درباره عشق پر شور غمزه که سالها بعد به محله ای که اون رو ترک کرد برمیگرده و پسر پیش نماز مسجد محله، عمر که علیرغم تمام غیر ممکن ها همدیگه رو ملاقات میکنن.
خلاصه داستان: رویارویی بین اینسیلا، دستیار مطرود ناز و مته شروع به تغییر مسیر آینده ناز می کند، جایی که او همه چیز را با مته با اشتیاق سمی برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: عاشقانه غیرمحتمل بین اینچی، که توسط مادری دوست داشتنی بزرگ شده است، و اویگار. خانواده ای متشکل از یک مادر و سه خواهر که دشمنی با عشق دارند.
خلاصه داستان: دنیز که در ازمیر زندگی می کند و به تازگی از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شده است به کاپادوکیا می رود تا با خانواده معشوقش عرهان ملاقات کند. این سفر که مانند یک افسانه آغاز می شود، جنگی را شعله ور می کند که هیچ کس انتظارش را نداشت. عروسی باشکوه عرهان و دنیز که با وجود همه چیز مصمم به ازدواج هستند، به شبی خونین تبدیل می شود. اکنون دنیز برای زنده ماندن در جغرافیایی که از آن چیزی نمی داند، در خانواده متخاصم آلاکا مبارزه خواهد کرد. آیا دنیز و عرهان با وجود تمام مشکلاتی که در اطراف آنها وجود دارد، موفق خواهند شد عشق خود را حفظ کنند؟
خلاصه داستان: زحل اردم زنی است که به عنوان کارشناس روانشناسی در راس کار خود قرار دارد. او با ارائه مشاوره در مورد عشق و روابط به موفقیت دست یافته است. با این حال او در خانه ای که با خانواده اش زندگی می کند زندگی کاملا متفاوتی دارد. پس از از دست دادن مادرش در جوانی، خود را وقف پدر و سه خواهرش کرد. او پس از سال ها تنهایی، به لطف دستیارش ایلم با تایفون آشنا می شود و برای این رابطه با مشکلات زیادی روبرو می شود. او با پدرش چتین مخالفت می کند و سفری پر از عشق و ناامیدی را آغاز می کند.