خلاصه داستان: عاشقانه غیرمحتمل بین اینچی، که توسط مادری دوست داشتنی بزرگ شده است، و اویگار. خانواده ای متشکل از یک مادر و سه خواهر که دشمنی با عشق دارند.
خلاصه داستان: دنیز که در ازمیر زندگی می کند و به تازگی از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شده است به کاپادوکیا می رود تا با خانواده معشوقش عرهان ملاقات کند. این سفر که مانند یک افسانه آغاز می شود، جنگی را شعله ور می کند که هیچ کس انتظارش را نداشت. عروسی باشکوه عرهان و دنیز که با وجود همه چیز مصمم به ازدواج هستند، به شبی خونین تبدیل می شود. اکنون دنیز برای زنده ماندن در جغرافیایی که از آن چیزی نمی داند، در خانواده متخاصم آلاکا مبارزه خواهد کرد. آیا دنیز و عرهان با وجود تمام مشکلاتی که در اطراف آنها وجود دارد، موفق خواهند شد عشق خود را حفظ کنند؟
خلاصه داستان: زحل اردم زنی است که به عنوان کارشناس روانشناسی در راس کار خود قرار دارد. او با ارائه مشاوره در مورد عشق و روابط به موفقیت دست یافته است. با این حال او در خانه ای که با خانواده اش زندگی می کند زندگی کاملا متفاوتی دارد. پس از از دست دادن مادرش در جوانی، خود را وقف پدر و سه خواهرش کرد. او پس از سال ها تنهایی، به لطف دستیارش ایلم با تایفون آشنا می شود و برای این رابطه با مشکلات زیادی روبرو می شود. او با پدرش چتین مخالفت می کند و سفری پر از عشق و ناامیدی را آغاز می کند.
خلاصه داستان: در داستانی که به ترتیبی اتفاق می افتد که حق قوی نیست، اما قوی حق است; نبرد بزرگ برای عدالت توسط یک جوان بی گناه در یک محله فقیر نشین علیه صاحبان واقعی نظم روایت می شود. اوموت که توانایی حافظه خارقالعادهای دارد، هر لحظه را که تجربه میکند تا کوچکترین جزئیات به یاد میآورد. او دوباره از این حافظه فوق العاده در مبارزه خود برای اثبات بی گناهی پدرش استفاده می کند. آلو که در اتوبوس شهری با او به شکلی پرحادثه ملاقات کرد، تبدیل به بزرگترین حامی اوموت در جستجوی عدالت برای پدرش می شود. هارون با هوش درخشان و ساختار عمیق خود و فجیر، یک جامعه شناس اصلاح ناپذیر، در طرف دیگر این جنگ قرار دارند. در تغییر توازن بین این نیروها، ما نبرد برای عدالت را تماشا خواهیم کرد که توسط اوموت انجام شده است، کسی که زندگی خود را برای پدرش که به بیماری آلزایمر مبتلا است، به خطر انداخته است.
خلاصه داستان: سریال **"Kötü Kan"** داستان یه پلیس سابق به نام **کارتال** رو تعریف میکنه. کارتال که قبلاً پلیس بوده، الان مسئول امنیت یه کلاب شبانهست، ولی با یه گروه مافیایی خطرناک درگیر میشه. برای اینکه از این مخمصه خلاص بشه، تصمیم میگیره بره پیش بچههاش که سالهاست ازشون دور بوده. حالا باید هم از دست مافیا فرار کنه و هم تلاش کنه تا یه پدر خوب برای بچههاش باشه.
خلاصه داستان: فرهان برای کمک به فقرای محله خود از مفسدان می دزدی. هنگامی که فاجعه رخ می دهد، او یک هویت مخفی به خود می گیرد تا به مبارزه خود علیه بی عدالتی و برای زنی که دوستش دارد ادامه دهد.
خلاصه داستان: داستانی که از زمانی شروع می شود که فکر می کنید تمام شده ... یک زن 38 ساله و یک مرد 18 ساله: ریان و اوزر. یک رابطه عاشقانه خارقالعاده، علیرغم همه پیشبینیها، در یک شهر ساحلی در دریای اگه...
خلاصه داستان: داستان این است که چگونه کودکی که در سنین پایین تلاش می کند در خیابان های سخت زندگی خود را حفظ کند به یک قاتل با استعداد و با تجربه تبدیل می شود.