خلاصه داستان: استاد متهم به قتل دوست دخترش است. در جریان این پرونده، قطعات موسیقی نادری کشف میشود و بیماری پارکینسون مانع از ادامه کار استاد با موسیقیای میشود که برای آن زندگی میکرد.
خلاصه داستان: در داستانی که به ترتیبی اتفاق می افتد که حق قوی نیست، اما قوی حق است; نبرد بزرگ برای عدالت توسط یک جوان بی گناه در یک محله فقیر نشین علیه صاحبان واقعی نظم روایت می شود. اوموت که توانایی حافظه خارقالعادهای دارد، هر لحظه را که تجربه میکند تا کوچکترین جزئیات به یاد میآورد. او دوباره از این حافظه فوق العاده در مبارزه خود برای اثبات بی گناهی پدرش استفاده می کند. آلو که در اتوبوس شهری با او به شکلی پرحادثه ملاقات کرد، تبدیل به بزرگترین حامی اوموت در جستجوی عدالت برای پدرش می شود. هارون با هوش درخشان و ساختار عمیق خود و فجیر، یک جامعه شناس اصلاح ناپذیر، در طرف دیگر این جنگ قرار دارند. در تغییر توازن بین این نیروها، ما نبرد برای عدالت را تماشا خواهیم کرد که توسط اوموت انجام شده است، کسی که زندگی خود را برای پدرش که به بیماری آلزایمر مبتلا است، به خطر انداخته است.
خلاصه داستان: این نمایش یک نسخه راهاندازی مجدد از سری سال 2011 با همین نام Bade Achhe Lagte Hain است و بار دیگر به این موضوع میپردازد که چگونه دو فرد غیرمحتمل با هم ازدواج میکنند و به مرور زمان عشق پیدا میکنند.
خلاصه داستان: فرهان برای کمک به فقرای محله خود از مفسدان می دزدی. هنگامی که فاجعه رخ می دهد، او یک هویت مخفی به خود می گیرد تا به مبارزه خود علیه بی عدالتی و برای زنی که دوستش دارد ادامه دهد.
خلاصه داستان: زمانی که فارس از سوریه باز میگردد تا رستوران والدینش را در شهر «نصر الجبل» لبنان بازگشایی کند، شایعاتی که سالها پیش صاحبخانه قدرتمند فوزی را به قتل آنها متهم میکردند، تحت تأثیر قرار میدهد. حقیقتی که ناگزیر به تهدید می شود...
خلاصه داستان: کریشنا، مردی خوشگذران، همیشه دو برادرش را پشت سر میگذارد، مخصوصاً برادر بزرگترش، چیرو، که برای حفظ امنیت او سنگ تمام نمیگذارد. شرایط باعث می شود او با معشوق Cheeru ازدواج کند.
خلاصه داستان: فرح یک زن 28 ساله است. او 6 سال پیش هنگام فرار به فرانسه، به دلیل اینکه متوجه شد باردار است و پسرش کریمسه به بیماری مبتلا است، مجبور شد در استانبول توقف کند. سیستم ایمنی بدن به طور طبیعی ضعیف و مستعد ابتلا به بیماری ها است. فرح با وجود داشتن تحصیلات پزشکی به صورت غیرقانونی به عنوان نظافتچی در استانبول کار می کند. اما دنیای فرح یک شبه زیر و رو می شود. او شاهد قتلی است که توسط مافیا در محلی که برای نظافت میرود و با طاهر لکسیز ملاقات میکند. از آنجایی که او شاهد عینی قتل است، مافیا می خواهد او را بکشند و این وظیفه به طاهر سپرده می شود.