خلاصه داستان: GECE قصد دارد به دانشگاه برود و آرزوی ساخت موسیقی با دوست پسرش امیر را برای کل تابستان داشته باشد. با این حال ، او به همراه خانواده خود به سمت Foça حرکت می کند و با Ozgür ، مربی باشگاه قایق بادبانی ملاقات می کند.
خلاصه داستان: این داستان عشق غیرممکن کانفزا، یک دختر عشایری و ماهیر، یک کمیسر پلیس را روی پرده خواهد آورد که از پاموکاله شروع می شود و تا استانبول امتداد می یابد.
خلاصه داستان: زنی با ایمان به عشق با مردی ملاقات می کند که به دلیل دلشکستگی گذشته در مورد عشق محتاط است. علیرغم تفاوت هایشان، آنها به هم نزدیک می شوند و باید تصمیم بگیرند که آیا می توانند بر دیدگاه های مخالف خود غلبه کنند یا خیر.
خلاصه داستان: نیلوفر که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده، آرزو دارد در هتل لوتسیا، جایی که والدینش آن را ساختهاند، کار کند. کاعان، یکی از وارثان هتل، پس از سالها برای گرفتن انتقام از خواهر ناتنیاش سِویل که بر هتل تسلط دارد، بازمیگردد. با برخورد مسیر نیلوفر و کاعان، دیگر هیچچیز مثل گذشته نخواهد بود…
خلاصه داستان: بعد از اینکه یک بالرینا بینایی خود را از دست داد ، او برای یک پناهنده سوری سقوط می کند. اما وقتی پدرش عاشقانه خود را منع می کند ، اونسی ، صاحب تئاتر ، شروع تازه ای را به او ارائه می دهد.
خلاصه داستان: فرهات، سیرین و بانو - آنها غافلند که به گردابی کشیده می شوند که در آن معجزه عشق و فاجعه را تجربه خواهند کرد. داستان آنها داستان عشق غیرممکن است. بانو بزرگترین مانع بین فرهات خواهد بود...
خلاصه داستان: داستان این فیلم در راجستان میگذرد و بر شخصیتهای دیپیکا (آدیتی تریپاتی) و چیراگ (آکشیت سوخیجا) متمرکز است. خط داستانی رابطه عاشقانه آنها را در میان چالش های اجتماعی و خانوادگی دنبال می کند. دیپیکا که با مشکلاتی روبرو می شود...
خلاصه داستان: ملیک در مورد کار، خانه و نامزدش مهمت به خانواده اش در آلمان دروغ می گوید. مهمت یک پزشک و نامزد رئیسش ایکنور است. وقتی خانوادهاش به استانبول میآیند، او از مهمت باجگیری میکند تا با برنامههایش برای افشا نشدن او همراهی کند...