خلاصه داستان: اد و یاسمین بیست سال ازدواج کرده اند و آنها یک زوج نمونه هستند که توسط دوستانشان نشان داده شده اند. آنها دو دختر به نام های درین و اجه دارند. با این حال ، رازی که تصویر “خانواده شاد” آنها را در روابط خود ترسیم می کند.آنها از بدو تولد اجه از همدیگر جدا هستند ، آنها با هم نبوده اند. عشق در حال حاضر خانه آنها را ترک کرده است.
بهار بدون اینکه پدرش را بشناسد توسط مادرش بزرگ شده است. وقتی فهمید شریک مراد پدرش بارلاس است و برای مقابله با او به این شرکت می آید. بارلاس رو با توهین از در بیرون میکند . او به طور اتفاقی در شرکت با مراد ملاقات می کند. مورات تحت تأثیر این دختر سرزنده قرار میگیرد. عشق مراد را صدا زد و گفت بیا. در حالی که مراد از عشق سرگردان شده ، جزر و مدی میان این دو زن به وجود می آید. مراد بین عشق اول ، اولین نور چشمی ، بین یاسمین ، مادر فرزندانش و بهار عشق دوم ، میماند.
خلاصه داستان: موضوع سریال دو جوانی است که بوسیله ی مادرهاشون با هم آشنا شدند تا یک زندگی شاد و خوشبخت با هم تشکیل بدهند. در این سریال شاهد خانواده ای بزرگ و پر جمعیت و ماجراهای این انسان های خونگرم خواهیم بود…
خلاصه داستان: او سفری را آغاز میکند که در آن ۱۰ زن زندگی او را تحتتاثیر قرار میدهند. در طول سفر او بزرگ میشود و درک میکند که چه چیز مهم است و چه کسی آن زن درست و حسابی است؟
خلاصه داستان: هی یونگ یک دختر 16 ساله غیر متمدن است که زندگی اش را بدبخت می بیند و هیچ چیز ارزش زندگی کردن را ندارد (مادرش در کودکی مرده است) بنابراین او هرگز در مدرسه تلاش نمی کند و همیشه نسبت به دیگران بی ادبانه و با خشونت رفتار می کند.
خلاصه داستان: در لس آنجلس داستانی عاشقانه حول شخصیت اوا گونزالز (ایزابلا دونتاس) زن جوانی ست با زیبایی فوق العاده، تهیدست و سخت کوش. مانند همه کسانی که مهاجرت میکنند، اوا با پدر و خواهر کوچکترش در جستجوی زندگی بهتر به کالیفرنیا میرسد. با این حال اوا نمیتواند تصور کند که برای اینکه خوشبخت باشد، چه چیزهایی را باید تحمل کند؛ چرا که زندگی اش با رازهایی خانوادگی، دروغها، نیرنگ و جاه طلبیهای خانوادهای قدرتمند گره خوردهاست.
خلاصه داستان: رئیس تسوندره(تسوندره = کسی که در باطن مهربونه ولی ظاهر سرد و تندی داره) دختری که به طور استثنایی قویه رو ملاقات میکنه و اون دختر به عنوان یه منشی تو شرکت سرگرمی مشغول به کاره، این دو نفر عادت دارن از حیوون خونگی هاشون تو اینترنت پست بذارن و ازین طریق باهم اشنا میشن، بخاطر علاقشون به گربه ها، عشقی متفاوت بینشون جرقه میزنه