خلاصه داستان: داستان عاشقانه توسعه دهنده بازی تامر و بانکدار Peri را روایت می کند که به شکلی خارق العاده با هم آشنا می شوند و در یک بازی خطرناک و در عین حال زیبا به دام می افتند.
خلاصه داستان: اوغوز یک زن جوان مبتلا به فراموشی به نام دفنه را از دست می دهد که او را به خانه خود می آورد. اما زمانی که دفنه حافظه خود را بازیابی می کند، متوجه می شود که او یک کلاهبردار بوده که باید مخفی بماند.
خلاصه داستان: نائینتارا با آرمان ازدواج کرده است. با این حال، به نظر می رسد که عشق آنها به یکدیگر با حسادت شدید و چشم بد زارین روبرو می شود که ایده خوشبختی یک زوج دیگر را به عنوان او و فرهان تحقیر می کند. شوهر زارین و برادر بزرگتر آرمان از ازدواج ناراضی هستند زیرا فرهان بیشتر از او به کار او توجه می کند.
خلاصه داستان: روایت زوجی به نام آتش و لیلا را به تصویر می کشاند. این دو زوج که گذشته ای دراماتیک دارند جوری که آتش در جوانی پس از مرگ مادرش از مدرسه شبانه روزی جدا نمی شود و روی پاهای خود می ایستد و خرج زندگی اش را در می آورد. اما در آن سوی داستان لیلا که دختری که خانواده اش را ههرگز نشناخت و با کلاهبرداری از مردم امرار معاش می کند.
خلاصه داستان: باریس یک وکیل طلاق بسیار موفق، جذاب و جذاب است که احساس می کند از عشق دور است و همچنین هیچ چیز در زندگی هرگز نمی تواند او را غافلگیر کند.
خلاصه داستان: ساریا، خواننده جوان و زیبا، درگیر زندگی خانواده ریشه دار بوران بورسا به عنوان همسر بزرگترین پسر فاروک می شود و تمام رازهای خانواده شروع به کشف شدن می کند.
خلاصه داستان: مسیرهای هزیران تاجر شهری و پویراز، جوانی خوشتیپ و کمککننده، در جزیره پرستو تلاقی میکنند و عشق از اختلافات این دو شخصیت متضاد سرچشمه میگیرد.
خلاصه داستان: دادستان عمومی آرمانگرا سلیم پیشنهادی را دریافت می کند که نمی تواند از سلجوک تاسکین رهبر جنایات سازمان یافته که او را به زندان فرستاده رد کند.